گزیدهای
از بیانات مهجور مانده امام خامنه ای در مورد عدالت:
برای 1000بار خواندن
عدالت
مسئله اصلی نخبگان، مسئولان، مردم بطور دائم !
۱۱- …این
بدین معنا نیست که در طول سالهاى متمادى، ما عدالت
را نشناختیم یا نظام جمهورى اسلامى مطلقا تعریفى از عدالت
نداشته و حرکتى نکرده؛ نه، یک تعاریف اجمالى و کلى و یک قدر متیقنهائى همیشه وجود
داشته؛ همه هم با آنها آشنا بودند، کارهاى زیادى انجام گرفته. لیکن امروز که ما
این را داریم مطرح میکنیم، اولاً به این دلیل است که میخواهیم گفتمان عدالت، یک گفتمان زنده و همواره حاضر در صحنه باشد.
در میان نخبگان، در میان مسئولان، در میان مردم،
بخصوص در بین نسلهاى تازه، باید عنوان عدالت
و مسئلهى عدالت، به عنوان یک مسئلهى اصلى،
به طور دائم مطرح باشد.
شیوه های
کاربردی عدالت !
۱۲- باید بدانیم شیوههاى کاربردى عدالت چه
چیزهائى است؛ یعنى زمان آزمون و خطا را سپرى شده بدانیم… دیگر
صلاح نیست ما اینجور عمل کنیم. باید بنشینیم روشهاى متقن و مبتنى بر تعاریف
متقن را پیدا کنیم، تشخیص بدهیم، روى آنها مستقر شویم و حرکت کنیم.
حرکت های جهشی، تصمیمات
بزرگ و عدالت !
۱۳- امروز
کشور در مسیر پیشرفتهاى جهشى است؛ این یک
واقعیتى است… در موقعیتى که یک چنین حرکتهاى جهشى به وجود مىآید، احتیاج به تصمیمگیرىهاى بزرگ است؛ باید تصمیمگیرىهاى بزرگى
انجام بگیرد، اگر چنانچه در این تصمیمگیرىهاى بزرگ، عنصر
عدالت مغفولٌعنه باقى بماند، آن وقت ضررها و ضایعاتش غیر قابل محاسبه
خواهد بود. لذا امروز بخصوص باید توجه به عدالت
زیاد باشد؛ بخصوص رابطهى پیشرفت و عدالت مشخص
شود.
نظریه ی
ناب اسلام در باب عدالت !
۱۴- در
مرحلهى نظرى، آنچه که ما میخواهیم به آن
برسیم، رسیدن به نظریهى اسلامىِ ناب در باب عدالت
است. البته باید با نگاه متجددانه، با نگاه نوآورانه، به منابع اسلامى مراجعه کرد و آن نظریه را
از متن منابع استخراج کرد… در مرحلهى نظرى و نظریهسازى، باید از منابع اسلامى و
از متون اسلامى، نظریهى ناب اسلام در باب عدالت
به دست بیاید.
لغزش در
مرداب التقاط !
۱۵- من
تکیهام در این نکته این است که نمیخواهیم از مونتاژ
و کنار هم چیدن نظریات گوناگونِ متفکرین و حکمائى که در این زمینه حرف زدند، یک
نظریه به وجود بیاوریم و تولید کنیم. یعنى در این قضیه باید
جداً از التقاط جلوگیرى کرد، باید پرهیز کرد. در
موارد متعددى ما دچار این اشتباه شدیم. بدون اینکه بخواهیم، در مرداب
التقاط لغزیدیم. بیرون آمدنش خیلى سخت خواهد بود. نه، حقیقتاً باید در منابع
اسلامى جستجو کنیم. این منابع، فراوان هم هست. در قرآن، در حدیث، در نهجالبلاغه،
در نوشتههاى فقهى، کلامى و حِکمى بحثهاى زیادى وجود دارد که همهاش میتواند منبع
مورد استفادهى ما در پیدا کردن نظریهى ناب اسلامى باشد.
تفاوت
رویکرد اسلام و غرب به عدالت !
۱۶- اساساً رویکرد نگاه اسلامى به عدالت، با رویکرد نظامهاى غربى و نظریههاى غربى
متفاوت است. در اسلام، عدالت ناشى از حق است، در عدالت «باید» وجود دارد؛ یعنى از نظر اسلام، عدالتورزى یک وظیفهى الهى است؛ در حالى که در مکاتب
غربى اینجور نیست. در مکاتب غربى به اشکال مختلف عدالت
مطرح میشود – در سوسیالیسم یک جور، در لیبرالیسم یک جور – با همهى تطورات و
شکلهاى گوناگونى که این مکاتب داشتهاند. در هیچکدام از اینها، نگاه به عدالت، یک نگاه بنیانى
و اساسى و مبتنى بر ارزشهاى اصولى مثل دین و مثل اسلام نیست.
تضارب
آراء در نظریه و شیوه های اجرا !
۱۷- تضارب
آراء لازم است؛ لیکن در نهایت ادارهى کشور نیاز دارد به اینکه به یک جمعبندى قوى
و متقن و مستدل در باب عدالت اجتماعى برسد که
بتواند بر اساس آن جمعبندى، برنامههاى بلندمدت را طراحى کند… بعد از آنکه ما به
یک نظریهى متقن و جمعبندى شدهاى در باب عدالت
رسیدیم، تازه براى پیدا کردن شیوههاى اجرا و تحقق آن در جامعه، به بحثهاى کاربردى
نیاز داریم؛ که این خودش پژوهشهاى فراوانى را دنبال خواهد کرد. آن وقت در اینجاست
که ما میتوانیم از تجربیات بشرى استفاده کنیم.
لزوم بهره
برداری از تجربیات دیگران !
۱۸- در
زمینهى بانکدارى یا در هر زمینهى دیگرى در مسائل اقتصادى، یا در بحثهاى
اجتماعى به یک شکل دیگرى، یا در بحثهاى قضائى
به یک صورت دیگرى، تجربهاى را یک ملتى انجام داده و با آن تجربه مدتى را گذرانده،
آثارش هم مشخص است؛ خب، از این میشود استفاده کرد؛ این هیچ اشکالى ندارد. بنابراین از تجربههاى دیگران بایستى بهره برد.
نه در
حوزه وجود دارد نه در دانشگاه !
۱۹- یکى از
مهمترین کارها در عرصهى نظرى این است که ما عدالتپژوهى را در حوزه و دانشگاه به
عنوان یک رشتهى تعریف شدهى علمى بشناسیم، که این امروز وجود ندارد؛ نه در حوزه
وجود دارد، نه در دانشگاه.
حوزه و
عدالت !
۲۰- یعنى
هیچ اشکال ندارد فرضاً در حوزه یکى از موضوعاتى که محل بحث قرار میگیرد، یک فقیه با روش فقیهانه بحث میکند، مسئلهى عدالت باشد… چه اشکالى دارد که در حوزهى علمیه یکى از بخشهائى که یک فقیه در درس فقه
استدلالىِ خودش دنبال میکند، مسئلهى عدالت
باشد؛ «کتاب العدالة»؟ ..در باب عدالت اجتماعى
بحث شود؛ بحث فقهىِ قوى.
دانشگاه و
عدالت!
۲۱- در
دانشگاه یک دانشِ
میانرشتهاى به وجود بیاید و تعریف شود؛ بحث شود، کار شود، روى آن به طور
مستقل سرمایهگذارى شود. به نظر من، این در عرصهى
نظرى یک کار لازمى است؛ هم نظریهپردازى را گسترش میدهد، هم نیروهاى
توانمندى را در این عرصه تربیت میکند.
شاخص های
استقرار عدالت !
۲۲- یک
کار مهم دیگر تعیین شاخصهاى عدالت است… امروز
شاخصهائى که در غرب مطرح است، به طور مشروط قابل قبول است؛ بعضىاش مطلقاً شاخص
نیست، بعضى شاخصهاى ناقصى است، بعضى در شرائطى
ممکن است شاخص باشد. ما باید بنشینیم مستقلاً شاخصهاى عدالت
را، استقرار عدالت در جامعه را پیدا کنیم؛ یکى
از بخشهاى مهم کار این است.
قابل توجه
نمایندگان محترم مجلس و شورای نگهبان !
۲۳- در عرصهى عمل هم خیلى کارها
باید انجام بگیرد که یکى از آنها این است که عدالت را یک معیار و یک سنجهى اساسى
در قانونگذارى بدانیم. این نکته، قابل توجه نمایندگان محترم مجلس و شوراى نگهبان
است که در قانونگذارى بالخصوص به مسئلهى عدالت و همچنین رصد دائمى آن توجه شود.
مسئله عدالت و معاد !
۲۴- در
مسئلهى عدالت، اعتقاد
به مبدأ و معاد، یک نقش اساسى دارد؛ ما از این نباید غفلت کنیم. نمیتوان
توقع داشت که در جامعه عدالت به معناى حقیقى
کلمه استقرار پیدا کند، در حالى که اعتقاد به مبدأ و معاد نباشد. هر جا اعتقاد به
مبدأ و معاد نبود، عدالت یک چیز سربار، تحمیلى
و اجبارى بیش نخواهد بود.
طرح های
به ظاهر قشنگ غربی !
۲۵- علت
این هم که بعضى از طرحهاى قشنگ غربى در باب عدالت
مطلقاً در عمل تحقق پیدا نمیکند، این است که پشتوانهى
اعتقادى ندارد. حرف قشنگ است ، لیکن در عمل، در جوامع غربى، در زندگى غربى
مطلقاً از آن خبرى نیست؛ اصلاً انسان تحقق آنها را مشاهده نمیکند؛ بىعدالتى مطلق
در آنجا وجود دارد. علت همین است که پشتوانهى اعتقاد به مبدأ و معاد در آن نیست. اعتقاد به معاد، اعتقاد به تجسم اعمال، اعتقاد به تجسم
ملکات در قیامت، خیلى تأثیر دارد. ما عادل باشیم، عدلخواه باشیم، عدل را
ستایش کنیم، براى عدل تلاش کنیم؛ اینها در قیامت تجسم پیدا خواهد کرد
عدالت
نسبت به خودمان !
۲۶- نکتهى
پایانى ، عدالتى است در رابطهى با خود، که
ربطى به عدالت اجتماعى ندارد. در قرآن، ظلم به
نفس در آیات متعددى تکرار شده. خب، ظلم، نقطهى مقابلش عدل
است… گناهان، لغزشها، رفتن به دنبال شهوات، رفتن به دنبال اهواء، دور شدن از توجه
و تذکر و خشوع در مقابل پروردگار، ظلم به خود است. این هم یک عرصهى مهمى است. ما
وقتى که در باب عدالت بحث میکنیم – عدالت در روابط اجتماعى، عدالت
در تشکیل نظام اجتماعى – نمیتوانیم از عدالت
نسبت به خودمان غفلت کنیم. به خودمان هم باید ظلم نکنیم. به خودمان هم بایستى عدل بورزیم. نقطهى مقابلِ این «قد جرت على نفسى»، همان عدل
است. جور نکنیم، عدل داشته باشیم. اگر خداى متعال توفیق بدهد که ما از این ظلم
اجتناب کنیم، بنده امید فراوانى دارم که توفیق خواهد
داد که در محیط جامعه هم انشاءاللَّه بتوانیم عدل را برقرار کنیم.
و اما …!
۲۷- بنظر می
رسد مطالبه بحق مقام معظم رهبری از حوزه و دانشگاه برای ورود جدی به عرصه نظریه پردازی در بحث عدالت و تبدیل آن به یک گفتمان زنده و همواره حاضر در صحنه ، که شاخص های مهم آن در دومین نشست اندیشه های راهبردی(۲۷/۰۲/۱۳۹۰) توسط ایشان تبیین شد، بارسنگینی است که دلسوزان و پیشتازان این
عرصه (خصوصاً دانشجویان و طلاب جوان و انقلابی) باید به آن اهتمامی ویژه و برنامه ای دقیق داشته باشند!